پیدایش نینجاها به سالها پیش بازمیگردد، زمانیکه که آنها برای رسیدن به اهداف خود در تاریکی پنهان می شدند و در زمان مناسب بیرون می آمدند و دشمن خود را نابود می کردند. اما در طول سالیان دراز نینجاها هم دچار تغییرات زیادی شدند و کم کم از سایه ها بیرون آمدند و در روشنایی روز پدیدار شدند. این مسیر حرکتی نینجاها در طول تاریخ شد، اما ورود آنها به بازی های رایانه ای باز هم شهرت آنها را بیش از قبل کرد.
دوران کلاسیک چطور هیجان ها را متولد کردند
زمان به سرعت در حال گذر است، انگار که همه چیز در یک قاب مطعلق به دیروز را داریم تماشا می کنیم. دورانی در دهه 60 را یادم می آید که پلتفرم های زیادی برای عرضه بازی های مختلف وجود نداشتند. در حقیقت دهه 60 را می توانیم اوج ظهور خلاقیت ها و کنسولهای کلاسیک بدانیم. وقتی که در کوچه پس کوچه های شهر میچرخیدیم فقط چند کلوب وجود داشتند که دستگاه هایی مانند Sega، Micro یا Nintendo داشتند. بازی هایی هم که می توانستیم تجربه کنیم آنچنان زیاد نبودند و با دیدن جلوه های مختلف بصری تا سر حد خوشحال می شدیم، ولی چیزی بیش از 32 پیکسل نبودند. کنسولهای کلاسیک آنچنان جذابیتی داشتند که ما را از دنیای واقعی خودمان کاملا جدا می کرد. حس هیجان و رسیدن به قدرت چیزی بود که نمی توانستیم در جای دیگری آن را تجربه کنیم، اما بازی های میکرو، سگا، آتاری بسیار سخاوتمندانه ما را به اوج لذت میرساندند. کم کم شخصیت های مختلفی در بازی ها ظهور کردند که هر کدام توانمندی های خاص خود را داشتند.
دیگر زمانی رسید که اگر نگاهی به آرشیو بازی ها می انداختیم با شخصیت هایی جالب، دوست داشتنی و قابل ارزش مواجه می شدیم. واقعا انتخاب هر کدام به عنوان قهرمان فرضی خودمان کار سختی بود، شاید هم که گاهی خواب همین قهرمان ها را میدیدیم. در بین شخصیت های مختلف به نینجایی برخوردم که رسالت خود را بخوبی می دانست و از دل تاریکی بیرون آمده بود، در یک شب بارانی و آمده بود که آرمانهای خود را دوباره بازخوانی کند. وقتی برای اولین او را در بازی The Last Ninja دیدم، دیگر حجت برای من تمام شد، انگار که یک گنج بسیار بارزش را پیدا کرده بودم چون کاملا فهمیدم که او کاملا خالص و یک قهرمان تمام عیار است. بازی آخرین نینجا در سال 1987 برای پلتفرم Commodore 64 عرضه شد و با خود دنیایی از تحول را به همراه آورد. و اینطور دنیای من تازه با آخرین نینجا شکل گرفت.
او آخرین نینجا نبود!
پلتفرم کمودور 64 شاید که یکی از گمنام ترین ها در بین باقی رقبا باشد که هر کدام حالا برای خود جایگاه بسیار بزرگی دارند. قطعا کمتر کسی است که این روزها یادی از این پلتفرم عجیب و بشدت کلاسیک کند. کمودور 64 بازی های آنچنان زیادی نداشت و تقریبا در دوره سگا مگا درایو عرضه شده بود ولی خوب چیزی که مشخص بود توان رقابت با آنها را نداشت ولی سعی بر این داشت که با عنوان هایی متفاوت گیمرها را به سمت خود بکشاند. یکی از عنوان هایی که پتانسیل بسیار بالایی داشت و با اولین شماره خود نظر همه را به سمت خود جلب کرد، بازی The Last Ninja بود که شما را در نقش یک نینجای گمنام و قهرمان قرار می داد. نینجای سیاه پوش کاملا کلاسیک عمل می کرد و حتی مثل این روزها لباس های رنگی و پر زرق و برقی نداشت و مانند نینجاهای اجدادی خود رنگ مشکی میپوشید. علی رغم شناخت اندک مردم از بازی های رایانه ای در آن زمان، بازی لست نینجا در تمام دنیا به فروش 4 میلیون نسخه ای رسید، البته فقط بر روی کمودور 64. جالب است که این بازی تنها عنوانی از کمدور 64 بود که در ژاپن به محبوبیت رسید. موفقیت شماره اول باعث شد که ساخت شماره دوم هر در دستور کار قرار بگیرد و The Last Ninja 2 توانست به پشتوانه اعتبار خود به فروش 5.5 نسخه ای دست پیدا کند. این بازی نینجایی آنقدر موفق عمل کرد که باعث شد فروش Commodore 64 هم افزایش پیدا کند و تا 30 میلیون نسخه بفروشد. چنین رقم فروش بالایی برای این پلتفرم همه را تشنه قسمت سوم این عنوان کرد که البته دور از ذهن هم نبود. اما انتشار قسمت سوم در سال 1991 همزمان با عرضه کنسول آمیگا 1200 بود که در هر حال موجی جدید را به راه انداخت. همین مساله هم باعث شد که بر روی فروش نسخه سوم تاثیر بسزایی بگذارد و بازی The Last Ninja 3 فقط 3 میلیون نسخه بفروشد. خیلی از اشخاصی که الین سه گانه را تجربه کرده اند بر این باور هستند که شماره دوم بهترین در این مجموعه است. این سری بازی کار خود را از سال 1987 آغاز کرد و تا 1988 و 1991 به پایان یافت. این سری بازی نینجایی تاثیرات بسیار بزرگی در صنعت بازی گذاشت و المان هایی که در این مجموعه معرفی شد حتی در بازی های معروفی مانند Resident Evil و Tomb Rider هم استفاده شد. اگر بخواهم ریزتر وارد این مساله شوم می توانم از سیستم جمع آوری آیتم های کلیدی برای باز کردن مسیر خود نام ببرم، یا معماهایی که شاید این روزها خنده دار به نظر بیایند اما در طول زمان آنقدر گسترش پیدا کردند که یک سبک را ساختند.
افسانه ها ظهور کردند
قهرمان سازی همیشه در تمامی ادوار وجود داشته، چه سینما باشد و چه بازی های رایانه ای برای خود دوره های خاصی داشتند. در دهه 60 میلادی قهرمان های زیاد در زمینه های رزمی در سینما شکوفا شدند و در حقیقت یک سبک را با خود بوجود آوردند. همین مساله هم باعث شد که این سبک کار خود را گسترش دهد وحتی فرقه های مختلفی را وارد این سبک کند. نینجاها سوژه بسیار خوبی برای ادامه دادن این راه در سینما بودند و با عنوان هایی مانند American Ninja به اوج شکوه خود رسیدند. در آن دوران بازی های رایانه ای که کمتر از دو دهه از عمر آنها میگذشت و در اصل بسیار جوان بود تصمیم گرفت که میزبان نینجاهای سیاه پوش باشد. تا آن زمان فقط چند بازی با محوریت نینجاها ساخته شده بود که واقعا چیز خاصی برای ارائه نداشتند، اما بازی لست نینجا که توسط یک جوان انگلیسی به نام مارک کال ساخته شد به معنای واقعی کلمه تولد یک سبک بود و تمام مولفه های یک نینجا را بخوبی به مخاطب ارائه می داد.
مارک کال در خاطراتش اینطور می نویسد که الگوی ساخت بازی آخرین نینجا، از عنوان های آتاری مخصوصا بازی Adventure نشات گرفته است. اگر که این عنوان کلاسیک را تجربه کرده باشید متوجه حس ماجرایی آن می شوید، اما کال در حال تلاش بود که این حس ماجرایی را به بازی خود منتقل کند که بسیار هم چالش برانگیز بود. مارک کال علاقه بسیار زیادی به سری فیلم های بروس لی داشت و مشخصا علاقه صف ناپذیری هم به هنرهای رزمی داشت. همه اینها دنیای این جوان انگلیسی را ساخته بود، اما او قصد داشت که با تمام داشته های خود دست به ساخت یک بازی کامپیوتری بزند. در همان زمان سریالی به نام The Last Ninja را پخش می کرد که اتفاقا بسیار هم مورد پسند جوانان آن دوره بود، کال به الهام از این سریال و فرهنگ غنی کشور ژاپن شروع به نوشتن داستان بازی خود کرد و در این مسیر از افراد مختلفی هم کمک گرفت تا به نتیجه نهایی دست پیدا کند. او علاقه داشت که کاراکتر اصلی این بازی یک نینجای گمنام باشد که برای رسیدن به اهداف خود تلاش زیادی می کند.
داستان بازی با اینکه مربوط به یک اثر کلاسیک است، اما به اندازه کافی جذابیت دارد که هر نینجا دوستی را پای خود بنشاند. در این قسمت گوشه ای از داستان بازی آخرین نینجا را بازگو می کنیم: در اساطیر آمده است در دوران فئودالی ژاپن، مردم به مدت 200 سال مردم تحت ظلم و ستم امپراطوری به نام فوجیوارا ( از سلسله فرقه شوگانها ) قرار داشتند. سرانجام پس از گذشت سالیان طولانی مردم عادی و کشاورزان خانه و زمین های خود را ترک کرده و به کوه های توگاکور سفر کردند و پایه های مکتب نینجوتسو را بنا کردند. ایجاد این تشکل سایه مانند که از آنها با نام نینجا یاد میکردند هدفی جز برقراری عدالت نداشتند. نینجاها در کوه توگاکور گرد هم آمدند و تشکیل گروهی را دادند که قصد نابودی امپراطوی فوجیوارا را داشتند. این گروه شروع کننده حرکتی جدید در تاریخ ژاپن شدند که نینجاها را ظرف مدت 4 قرن تبدیل به خطرناکترین دشمنان امپراطوری کرد و هیچ چیز جلودار آنها نبود. نام قهرمان داستان ما آرماکونی بود که تنها بازمانده محافت کردن از معبد سفید و فرهنگ نینجاها بود و در این مسیر طولانی و سخت باید یک تنه به مبارزه با نیروهای اهریمنی برود. او باید راهی شهر لین فو شود و انتقام دوستان خود و همچنین آرمانهای خود را بگیرد.
آرماکونی با آنکه شخصیتی نوظهور بود، اما بزودی توانست به محبوبیتی بسیار زیاد برسد. تنها رقیب او در آن زمان جوموساشی از بازی Shinobi بود. در اصل آرماکونی از بازی آخرین نینجا در سال 1985، جوموساشی از بازی شینوبی در سال 1987 و ریو هایابوسا از بازی نینجا گایدن در سال 1988 پا به دنیای بازی های رایانه ای گذاشتند. پس با این اوصاف می توانیم بازی The Last Ninja را می توانیم به عنوان پدر خوانده این سبک بنامیم که همه چیز را برای دیگر عنوان های این سبک دیکته کرد.
مارک کال قصد داشت یک بازی آرکید بسازد مانند بازی های مختلفی که در آن زمان ساخته می شد، اما نمی خواست که با یک بازی تمام Flat روبرو شود. هدف او این بود که یک بازی سه بعدی بسازد اما توانایی سخت افزارهای آن زمان تا به این حد نبود که چنین ایده ای را پیاده سازی کند. باید راه دیگری پیدا کرد و در نهایت به مدلهای دو بعدی در یک زمین ایزومتریک رسید. چنین نتیجه ای برای آن زمان واقعا هیجان انگیز و جاه طلبانه بود که همه چیز بصورت دوبعدی طراحی می شد ولی به مخاطب حس سه بعدی بودن را می داد. جذابیت بصری اولین چیزی بود که هر کسی بازی آخرین نینجا را تجربه می کرد به آن اغرار می کرد.
رنگ بندی ها از دل فرهنگ ژاپنی بیرون آمده بودند همچنین شکوفه های گیلاس که در همه جا فضایی شاعرانه را به مخاطب القا می کردند. مدلسازی ها در زمان خود دست کمی از یک شاهکار نداشتند و تنوع دشمنان هر کسی را حیرت زده میکرد.
در مسیر ساخت این عنوان مبارزه ای مشکلات فراوانی بوجود آمد، سخت آفزار ضعیف و همچنین خط داستانی پر انشعابی که کال نوشته بود دیگر دوستان او را برای ساخت این عنوان به عقب راند. هم تیمی های او برای پیاده سازی این حجم از خط داستان در دل گیم پلی مشکل داشتند و انجام آن را غیر ممکن می دانستند. اما همه این مشکلات باعث نشد که کال برای ساخت این عنوان عقب نشینی کند. کال تصمیم گرفت که داستان را برای شماره اول خلاصه تر کند و در نهایت جزیره لن فول به عنوان لوکیشن انتخاب شد که شامل 6 بخش مختلف می شد که برای راه یابی به مرحله بعد باید معماهایی را حل می کردید. اولین مرحله چمنزاری بود که با صخره های مختلف احاطه شده بود و شما باید برای بدست آورن آیتم های لازم از روی صخره ها بپرید تا در نهایت به اژدهایی که خوابیده است برسید و در نهایت او را نابود کنید. دومین مرحله با عنوان The Wilderness منطقه ای بود که با صخره های به هم پیوسته احاطه شده و در نهایت به جنگلی می رسید که در آن به پنجه شیر دست پیدا می کنید که با آن می توانید از صخره ها بالا بروید. می بینید مولفه های عنوان آخرین نینجا چقدر در بازی های امروزی گسترش پیدا کرده و یک تحول اساسی را خلق کرده است. در هر مرحله اتفاقی جدید و مهیج برای شما تدارک دیده شده بود تا بتوانید بیشتر با دنیای بازی تعامل برقرار کنید.
بازی آخرین نیجا فقط به واسطه گیم پلی و گرافیک فوق العاده اش در آن زمان به موفقیت نرسید، بلکه موسیقی هم برای خود جایگاه بسیار بالایی داشت. اگر که از بازی Street Of Rage به عنوان یکی از آثار برجسته در زمینه موسیقی یاد می کنید به واسطه موسیقی دانی به نام یوزو کوشیرو بود. اما در بازی لست نینجا سه نابغه در آن زمان کنار هم گرد آمدند تا موسیقی هایی خاطره انگیز بسازند. یکی از این افراد بن داگلیش بود که قبلا سابقه کار با مارک کال را در پروژه Ocean داشت و کال از توانایی های او کاملا با خبر بود. سازنده های موسیقی این عنوان روزی در دفتر مارک کال جمع شدند و کل فرایند بازی برای آنعها تشریح شد و در نهایت آنها توانستند تمام حال و هوای این عنوان را بر روس سازهای خود پیاده سازی کنند.
یک گیم پلی متفاوت
همانطور که می دانید در آن زمان بازی های آرکید بسیار زیاد بودند و سیستم مبارزات هم در آنها تا حدود زادی شبیعه به هم بود. اما سازنده آن قصد داشت در عین حال که مکانیک های جواب پس داده را استفاده کند در کنار آن دست به ایجاد خلاقیت هایی نو بزند. سیستم مبارزات در بازی The Last Ninja در زمان خود کاملا کارآمد و جالب بود. سلاح های مختلفی هم در طول بازی بدست میاورید که در مبارزات بسیار به کار شما می آیند. کلید موفقیت شما در مبارزات سرسختانه The Last Ninja استفاده درست از سلاح ها می تواند کلید موفقیت شما باشد. چوب دستی، شمشیر، ستاره معروف نینجایی، لانچیکو و حتی استفاده از سم های مختلف هم در بازی باعث شده که بعد گیم پلی بسیار بیشتر شود. کال اصرار داشت که آرماگونی از سیستم مبارزات تن به تن برای از بین بردن دشمنان استفاده کند و در این مسیر ایده های خود را یکی پس از دیگری پیاده سازی کرد. اگر که در حال حاضر این عنوان را تجربه کنید شاید از سرعت پایین در مبارزات شاکی شوید، گرچه در آن زمان هم چندان ب این سیستم بهینه نبود و باعث اختلالاتی می شد اما در مجموع لذت کافی را داشت.
سیستم پلتفرمینگ هم یکی از جذابیت های این عنوان بود که اگر لحظه ای اشتباه می کردید باید بازی را از اول شروع می کردید. تنوع گیم پلی برای خودش بسیار ارزشمند بود و هیچ گاه از تب و تاب خود نمی افتاد. گاهی ممکن است که برای حل یک معما از یک دیوار یا یاک صخره بالا بروید، اینجاست که کال تمامی مرزهای سرسختانه دوران خود را پشت سر گذاشت و به تمامی خواسته های خود رسید.
دوران کلاسیک کم کم جای خود را به دنیای مدرن داد، دنیایی که دیگر همه چیز خود را به سمت سه بعدی شدن پیش بردند. توسعه دهنده ها باید خود را همگام با تکنولوژی های جدیدتر می کردند و بار سفر خود را آماده می کردند.
وقتی که دنیای سه بعدی در بازی های رایانه ای ظهور کرد و کنسول پلی استیشن 1 وارد عرصه شد، کم کم شرکتها مسیر خود را تغییر دادند تا بتوانند خود را بروز کنند و مخاطبان بیشتری را جذب خود کنند. عنوان های زیادی کوله بار سفر خود را کاملا بستند تا بتوانند وارد دنیالی سه بعدی شوند، معمولا هم عنوان های معروف و جا افتاده شامل این مساله می شوند. همین هم باعث شد که طرفداران فرنچایز The Last Ninja انتظار بازگشت عنوان محبوبشان را داشته باشند. البته که انتظار بیهوده و نابجایی هم نبود، چون در نقطه مقابل عنوان Ninja Gaiden هم همین مسیر را طی کرده بود و از سگا به کنسول Xbox منتقل شد. این انتقال باعث شهرت و محبوبیت بیشتر ریو هایابوسا از نینجا گایدن شد.
البته بازسازی عنوان نینجا گایدن همراه با تحولاتی بود که باب میل هواداران در آمد و آنها را می پسندیدند. اما بازی آخرین نینجا همچنان قصد داشت که حرف های کلاسیک خود را برای عصری جدید بزند. اینطور شد که پروژه ورود آرماگونی به نسل جدید بر سر زبانها افتاد و همگی شگفت زده از این سماله بودند، این عنوان حتی تا نسخه پرتوتایپ هم پیش رفت اما به دلایل نامعلومی به شکست منتهی شد. اگر که بخواهیم حقیقت مساله را بگوییم، مدلسازی های آخرین نینجا در مقابل عنوان نینجا گیادن بر روی ایکس باکس هیچ حرفی برای گفتن نداشت و توسعه دهنده تصمیم گرفت که همه چیز را کنار بگذارد. اما واقعا در چه زمانی دوباره صاحب این سبک در صنعت بازی دوباره برمیگردد؟ آیا فقط باید خود را با همان نسخه های کلاسیک سرگرم کنیم؟
در پایان امیدوارم که از مطالعه این مقاله که بار نوستالژی فراوانی داشت، لذت برده باشید و قصد داریم در بخش نوستالژی بیشتر به ریشه های بازی های کامپیوتری رجوع کنیم و در کنار هم از شکل گیری این صنعت آگاهی بیشتری کسب کنیم.
نظرتان را در مورد مقاله آخرین نینجا با ما در میان بگذارید؟